جدول جو
جدول جو

معنی واجار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

واجار کردن
به آواز بلند بگوش همه رساندن: (دیگر لازم نیست این موضوع را واجار کنی)
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واجار کردن
((کَ دَ))
به آواز بلند به گوش همه رساندن
تصویری از واجار کردن
تصویر واجار کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
کسی را به کاری برانگیختن، تحریک کردن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
مجبور کردن، ناچار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
((کَ دَ))
تحریک کردن، برانگیختن، مجبور کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وادار کردن
تصویر وادار کردن
Coerce, Compel, Impel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
coagir, obrigar, impulsionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
coaccionar, obligar, impulsar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
принуждать , заставлять , побуждать
دیکشنری فارسی به روسی
примушувати , змушувати , спонукати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
contraindre, obliger, pousser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
costringere, obbligare, spingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
मजबूर करना , मजबूर करना , प्रेरित करना
دیکشنری فارسی به هندی
বাধ্য করা , অনুপ্রাণিত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
強制する , 駆り立てる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
לאלץ , להכריח , לדחוף
دیکشنری فارسی به عبری
บังคับ , บังคับ , กระตุ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
قسر , أجبر , يدفع
دیکشنری فارسی به عربی
بمزد گرفتن خانه و ملک یا کالایی را در برابر بهایی باستفاده در آوردن و از آن بهره جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
لگد کوب کردن پایمال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
پامال کردن، لگدکوب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پادار کردن
تصویر پادار کردن
کنایه از برقرار کردن، پابرجا کردن، در علم حسابداری تامین اعتبار برای هزینه ای
فرهنگ فارسی عمید
بر انگیختن، مجبور کردن باجرای امری ملزم ساختن، باز داشتن منع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واگذار کردن
تصویر واگذار کردن
تسلیم کردن ، ترک کردن، بعهده کسی محول کردن: (اداره هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسار کردن
تصویر پاسار کردن
((کَ دَ))
لگدکوب کردن، پایمال کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماجرا کردن
تصویر ماجرا کردن
((~. کَ دَ))
درد دل کردن، شکوه و شکایت کردن
فرهنگ فارسی معین